دخملی پسملی ناز ما - گل گلی و داداشی

سالها ميگذرد من در انتظارم

  ةسالها ميگذرد. ٤ سال و ٨ ماه شد از نيومدنتون ٤ سال و ٨ ماه منتظرم نميدونستم اينقدر طاقت دارم همه اين سالها نيومدم ننوشتم تا يك بار بيام بگم تو دلم هستيد ، بيام بگم سيسمونيتون چيدم بيام عكس سونوگرافيم بذارم    اما  كجاست اون روز ؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا چنين روزي در تقويم سرنوشت تعريف شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دلم ميلرزه باز    بايداز اين وادي بيام بيرون       
1 اسفند 1393

بدون عنوان

کوچولوهای من امروز براتون می نویسم . دیروز یک از خاله ها زنگ زده بود و خبر بارداریش بهم داد مامانی خیلی خوشحال شد چون خیلی نگران خاله بود . خاله هم خیلی وقته که منتظر نی نی شه و خدا تو این ماه عزیز هدیه خوبی بهش داد خاله سعیده هم که کوچولوش ١ هفته  است دنیا امده مامانی زنگ زده بود ببهش  میگفت گه نی نی خیلی آرومه و زیاد شیطونی نمی کنه گریه نمی کنه و دختر خوبیه  
5 شهريور 1390

برای غنچه های من

برای شما دو عزیز دلم می نویسم - برا ی شما غنچه های من که فرسخها از من دورید  و من در انتظار اومدنتون هر ماه دلم می گیره از اینکه می بینم باز هم نیومدید . یک وقتایی حس می کنم بی خودی امیدوارم -   دلم می خواد دختر قشنگم بیای و موهات  شونه کنم . دستای کوچولوی تو پسر نازم نوازش کنم اینقدر براتون لباسای رنگارنگ خریدم که نپرس . اینقدر تو رویاهام براتون نقشه کشیدم که نگو   کی می آِیید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   
5 شهريور 1390
1